جوانهی زندگی
سلام
میخوام برم سر اصل مطلب...
من کیم؟ یه عاشق
من یه عاشقم که کارم عشق ورزیدن، بعد از سالها درد عذاب سختی حدود یک سال و نیم که احساس شادی میکنم از اینکه یکی رو تو زندگیم دارم که جونمون بهم بستهست شاید کاغذی محرم نباشیم ولی از هزارتا کاغذ و امضا محرمتریم. هرروز که از خواب بیدار میشیم به هم عشق میورزیم تا خود شب که میخوایم بخوابیم و یه فردایی جدید شروع کنیم.
و اما برای تو که دوستت میدارم:
زندگی کنارتو خیلی قشنگه. خیلی سختیها کنارت آسون میشه، هربار که لبخندت رو میبینم هزار بار تو دلم خداروشکر میکنم که ما رو مقابل هم قرار داد.
اینجا مینویسم نه برای اینکه کسی بخونه برای اینکه این حالم ماندگار بشه. امشب و دیشب حسابی سرت شلوغ بود نبودی، بودی ولی کم بودی،حسابی دلتنگت شدم، دلم بیقراری میکنه برا اومدنت، دلم میخواد فقط برا من باشی، همه وقتتو برای من بزاری، میدونم خودخواهیه ولی دل است دیگر
عاشقت شدهام...
امان از عشق
امان از دوست داشتن
امان از آرزوی باهم بودن...
خدا همراهت باشد یار و یاور من