باز دلتنگت شده ام و در هر گوشه ی ذهنم تورو سرچ می کنم چه کنم که نتیجه ی یافت نمی شود .خنده دار است بر مانیتور خاطراتم نوشته ی پدیدار می شود ،آه چه می گوید ؟!'اتصال شما قطع است '
سال ها از تصادف من و دوستم بخت میگذرد: پوشه ی از دستم می افتد وتمام خاطراتم پخش زمین می شود بخت به سرعت بخاطر برخوردمان عذر خواهی می کند و در جمع کردند خاطرات ها به من کمک می کند آن روز خیلی آسوده تمام شد بی دغدغه
هر چه می گذشت حسی به من نبود یکی از خاطراتم را یاد آور می شود پوشه را در دست می گیرم آهسته باز میکنم دونه دونه خاطرات را مرور می کنم و با خیال آسوده غافل از تک خاطره ی شیرینم که بخت از من دزدید به کارم می پردازم .
وچه سخت است فراموش تو فراموش خندهایت فراموش خاطراتت و چه تلخ است فراموشی بی درد .
مروری بر خاطرات حافظه ی بلند مدت