من یه عاشقم

من یه عاشقم

منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کردگار بنده نواز

حافظ

آخرین نظرات
  • ۸ مرداد ۹۸، ۰۱:۵۱ - ناشناس
    +_+

سلام 

  عجب شبی بود امشب ،عقد بهترین و صمیمی ترین دوستم شاید بدون تردید بتونم بگم بهترین شبم ،قشنگ ترین لحظه ی که دختری که هیچ پسریو نگاه نمی کنه حتی یه رژساده هم نمی زنه به یکی محرم می شه و تمام وجودشون مال هم می شه و خنده های که بدونه توصیفه  .

  رفیقم زوج شدم مبارک باشه برات بهترین هارو می خوام ...💞💞💞💕💕👰👰

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۸ ، ۰۱:۲۵
دوست تنهایی هایم بامن بمان 😍💟

  سلام خوبید ؟

  عجب زندگی شده نمیدونم حکمت خدا چیه که تویه هر شری یه خیری قرار داده تویه هر غصه ی یه شادی قرار داده نمیدونم بهتون چی بگم ؟یه اتفاق خوبی افتاد که پشت سرش یه اتفاق هم خوب بود هم بد ،این روزا حال و حوصله ندارم همش بی حسم بی جونم به شدت کاهش وزن داشتم و نمیدونم چیکار کنم به حرف کی گوش کنم ؟دلم یا...تاحالا شده برا شمام اتفاق بدی بیوفته که داخلش شادی باشه ؟چیکار کردید اون موقعه به بدش فکرکردید یا خوبش ؟اگه خوبش پس با بخش بدش چیکار کردید ؟مثل همیشه ازاتون میخوام منو دعا کنید ،همتونو دوست دارم شبتون بخیر ،

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۸ ، ۰۲:۰۹
دوست تنهایی هایم بامن بمان 😍💟

سلام 

 زندگی رو وقتی از دور نگاه می کنید پر از فرازو نشیب گاهی درد ورنج گاهی شادی و پای کوبی کسانی برنده می شند تو بازی زندگی که به درد رنج نبازند بچها یه خبر خوب دارم هفدهم تولدمهsmileyبرا دعا کنید که وقتی شمع ها رو فوت میکنم آرزوهای قشنگ کنم و بیست سال از زندگی گذشت ...یه خبر دیگم دارم اما ان شاءالله چند روز دیگه می رسم خدمتتون می گم براتون بهترینا رو ارزو دارم دوستای خوبم .

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۸ ، ۰۳:۵۵
دوست تنهایی هایم بامن بمان 😍💟

چه کنم از غم که تمامی ندارد 

                    که

                                 ندارد ،

دوستان دعا کنید همه خوش حال باشند صدقه سر همه منم دعا کنید .ممنونم .

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۸ ، ۰۱:۴۵
دوست تنهایی هایم بامن بمان 😍💟

سلام 

. آرزو اسم قشنگیه اما معنایی زیبا تری داره آرزوی من رضایت وخوشنودی استادم از منه سه شنبه متوجه شدم کمی تا آرزوم فاصله دارم چقدر می تونه دلنشین باشه وقتی استاد بازنشسته و باتجربه ازام تعریف میکنند وابراز رضایت میکنند .

   شاید بپرسید چیزی شده؟نه دوستای من همه چیز آروم قدم قدم از روزام که میگذره به هدفم به چیزی که میخوام نزدیک میشم لذت بخش ترین کارم میشه قدم زدن تو کتابخونه و لابه لای کتابا گشتن از بحث درسی و تاریخی گرفته تا فردی و ازدواج ...

  زندگی زیباست اگه تو بیای زیبای من 💞💖💕

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۴:۰۲
دوست تنهایی هایم بامن بمان 😍💟

هراتفاقی که میوفته حکمت خدا پشتشه فقط صبرکنید و اعتماد کنید به خدای خودتون خدا هیچ وقت بده بنده اشو نمیخواد 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۳۸
دوست تنهایی هایم بامن بمان 😍💟


این روزایم برایم شده سرگرمی فقط برای گذراندن عمر، در کره ی بزرگ زمین زندانی شده ام .نمیدانم چگونه می توان رها شد! استرس های وجودیم مانند کلاغ هایی هستند که تخم شان را دزدیده ام تمام وجودم را نوک نوک می کنند اما ای کاش،ای کاش دستی دراز از میان کلاغ ها به سویم می آمدونجاتم می داد از دست شان . تنهایی درونم به پهنایی دریاست .خدایا من دلتنگ توهستم هربار که از تو دور می شوم شرمسار توهستم من ...من شرمسارم چون غفلت می کنم چون گناه می کنم و گستاخم چون هربار مطمئن تر به سویت باز میگردم خدای من خالصانه دوستت دارم مهربانم نازنینم از زمانی که تو را شناخته ام بیشتر از وجودم تورا دوست دارم .

محبت خدایم در نان سرسفره است محبت مهربانم در بخشش است بله من متفاوتم من بنده ی متفاوت توام که قدری از محبتت را در درونم دمیده ی خدایا ای بخشنده ام خودت کمکم کن دوستت دارم مهربانم .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۳۷
دوست تنهایی هایم بامن بمان 😍💟

  سلام خوبید ؟بعد از مدتها دست به قلم قدیمی خود میبرم نمیدانم قرار است از چه بگویم ؟از پسرک مغرور که حتی برا درخواست جزوه غرورش را نمی شکند یا ازخودم بگویم ؟

  دلگیرم سخت دلگیرم از بی وفایی دنیا ولی شادم از همراهی خدا انگار باتمام قدرتش بزرگیش کمکم میخورد دل شادم از خودم از دنیا .بعد مدتها اومدم یه خبر مهم بدم ولی برا شنیدنش یا بهتر بگم نوشتنش یه شرط دارم ...بهم پیام بدید اگه دنبالم میکنید واقعا وشاید حرفایی بزنم به شمام کمک کنه .

  مدت هاست شعر ننوشتم حوصله ام دیگر به قلم نمیرود چه بگو اخر 

تمام حرفای دلم تو یه شعر مولاناست امیدوارم خوشتون بیاد :

بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود

داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود

دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو

گوش طرب به دست تو بی‌تو به سر نمی‌شود

جان ز تو جوش می‌کند دل ز تو نوش می‌کند

عقل خروش می‌کند بی‌تو به سر نمی‌شود

خمر من و خمار من باغ من و بهار من

خواب من و قرار من بی‌تو به سر نمی‌شود

جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی

آب زلال من تویی بی‌تو به سر نمی‌شود

گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی

آن منی کجا روی بی‌تو به سر نمی‌شود

دل بنهند برکنی توبه کنند بشکنی

این همه خود تو می‌کنی بی‌تو به سر نمی‌شود

بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی

باغ ارم سقر شدی بی‌تو به سر نمی‌شود

گر تو سری قدم شوم ور تو کفی علم شوم

ور بروی عدم شوم بی‌تو به سر نمی‌شود

خواب مرا ببسته‌ای نقش مرا بشسته‌ای

وز همه‌ام گسسته‌ای بی‌تو به سر نمی‌شود

گر تو نباشی یار من گشت خراب کار من

مونس و غمگسار من بی‌تو به سر نمی‌شود

بی تو نه زندگی خوشم بی‌تو نه مردگی خوشم

سر ز غم تو چون کشم بی‌تو به سر نمی‌شود

هر چه بگویم ای سند نیست جدا ز نیک و بد

هم تو بگو به لطف خود بی‌تو به سر نمی‌شود


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۷ ، ۰۱:۰۸
دوست تنهایی هایم بامن بمان 😍💟

سلاااام چند وقته انرژی ازام میباره البته بگما انرژی که با خستگی همراه دیدین یه کاریو انجام میدید که بهش علاقه دارید وقتی تموم میشه هم خوشحالید هم خستم خداروصدمرتبه شکر گوشه چشمیم به من نگاه کردن ان شاءالله همه رو شامل رحمت قرار بدند .

من گاه گاهی سرمیزنم به اینجااما دوستان میخوننو هیچ رد پایم نمیزارند 🙁ماهم میایم بی انگیزه برمیگردیم .

راسی یه چیزی دلم کنار اومد ...گذشت ازاش ...بیشتر نمیگم مثل قبلاناراحت کننده ننویسم این یه تیکم جهت اطلاع بود همه چیز خیلی عالیه بچها همتونو دوست دارم .شب قشنگتون بخیر !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۷ ، ۲۲:۳۹
دوست تنهایی هایم بامن بمان 😍💟

سلام 

اولین شعر در خارج از فضای عاشقانه رو نوشتم شاید زندگی دوباره رو شروع کردم شاید دوست تنهایی هامو پیدا کردم دوستی که بهترازهزاران آدم زمینیه نمیدونم چه جوری شروع شد و چه جوری تموم میشه بزارید ازشعرم بگم با تمام علاقه ی که به شعر دارم در یه روز گرم تابستون برا رونمایی کتاب استاد عزیزم رفتم نگارستان تو راه برگشتن تنها تراز همیشه بود زمان تنهایی من کلمات تو سرم میچند اما کنار هم نمیتونم رو کاغذ بنویسم توسرم شعر میشن اما رو کاغذ نمیان سوار اتوبوس شدم اتوبوسی که مسیر طولانیو قرار بره از پنجره به بیرون نگاه میکردم که دختری و سوار بر دوچرخه ی دیدم به مقصد که رسیدم مدام یه مصرع از استاد پروین اعتصامی تو ذهنم میچرخید:

 از بهرغرامت همه جامه زتنت بیرون کنم

سوار اتوبوسی دیگر که شدم شروع شعرم بودی طولانی تر دیگر توصیف نمیکنم به گمان پس از خواندن شعر متوجه ی همه چیز بشوید .

  از بهر غرامت چادری از سر کنم 

بی جان شومو در خفافریاد کنم

میکشد این تن من ذلتو پیری که زنم

ندارم حق راندن تنم مگر به اذن شوهرم 

خسته خسته دوان دوان فراریم 

از این جهان بی پناه به هردری  فراریم 

به کوه طور و دشت لوت به هرکجا فراریم 

چه می شود اگر تنم به جای محنت هوا 

آدم این دنیا شود

هر لحظه از زمان دوان به سمت رویا بدوم

آزاد ، آزادو رها بی هیچ اجازه از کسی

پدال های چرخمو تکان دهم 

با هرلباس و ظاهری خیابونا رو متر کنم

چه می شد اگر خدا کمی ازاین هوای بسته مان به آدما تزریق کند.

براتون بهترین ها رو آرزو دارم امیدوارم همیشه در آرامش باشید شب روزتون بخیر .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۵۶
دوست تنهایی هایم بامن بمان 😍💟