من یه عاشقم

من یه عاشقم

منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کردگار بنده نواز

حافظ

آخرین نظرات
  • ۸ مرداد ۹۸، ۰۱:۵۱ - ناشناس
    +_+

طوفان خشم

دوشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۷، ۰۲:۲۲ ق.ظ

سلام 

شب خوبی بود امشب فهمیدم خیلی یه دنده و لجبازی ...

درسام به مشکل خورده اما به خودم قول دادم قوی تر از قبل برگردم همش بخاطر درگیریای ذهنیه دعواهای بین بچها و ...

به قول دکتر انوشه هرکی بی سواده که لزوما خل وخنگ نیست و معادل حرفشون هرکس یه ترم خراب میکنه که لزوما ضعیف نیست هیچ وقت به خودم چنین اجازه ی نمیدم که کسی فکرکنه جاموگرفته یا میتونه بگیره من محکم محکم محکم 

بعد هر شکسته که آدما موفق میشن شکست منم این ترم بود ...

امشب خیلی اذیت شدم دو ساعت کامل دنبال یه متن برا ایمیل زدن به استاد گشتم تموم پوشه های ذهنمو زیررو کردم تا واژه های درستو حسابی کنار هم بچینم فقط تمنا دارم از خدا که یه کمکی بهم بکنه ایمیل پاسخ گو باشه ...خدایا خودت کمک کن 

داستان طوطیو بقال مولانارو حتما خوندید اما یکم دیدتونو عوض کنید در این مورد :

بود بقالی و وی را طوطیی

خوش‌نوایی سبز و گویا طوطیی

بر دکان بودی نگهبان دکان

نکته گفتی با همه سوداگران

در خطاب آدمی ناطق بدی

در نوای طوطیان حاذق بدی

خواجه روزی سوی خانه رفته بود

بر دکان طوطی نگهبانی نمود

گربه‌ای برجست ناگه بر دکان

بهر موشی طوطیک از بیم جان

جست از سوی دکان سویی گریخت

شیشه‌های روغن گل را بریخت

از سوی خانه بیامد خواجه‌اش

بر دکان بنشست فارغ خواجه‌وش

دید پر روغن دکان و جامه چرب

بر سرش زد گشت طوطی کل ز ضرب

روزکی چندی سخن کوتاه کرد

مرد بقال از ندامت آه کرد

ریش بر می‌کند و می‌گفت ای دریغ

کافتاب نعمتم شد زیر میغ

دست من بشکسته بودی آن زمان

که زدم من بر سر آن خوش زبان

هدیه‌ها می‌داد هر درویش را

تا بیابد نطق مرغ خویش را

بعد سه روز و سه شب حیران و زار

بر دکان بنشسته بد نومیدوار

می‌نمود آن مرغ را هر گون نهفت

تا که باشد اندر آید او بگفت

جولقیی سر برهنه می‌گذشت

با سر بی مو چو پشت طاس و طشت

آمد اندر گفت طوطی آن زمان

بانگ بر درویش زد چون عاقلان

کز چه ای کل با کلان آمیختی

تو مگر از شیشه روغن ریختی

از قیاسش خنده آمد خلق را

کو چو خود پنداشت صاحب دلق را

کار پاکان را قیاس از خود مگیر

گر چه ماند در نبشتن شیر و شی


آن یکی شیر است که آدم می خورد 

     و آن دگر شیر است که آدم می خورد


آن یکی شیر است اندر بادیه    

          و آن دگر شیر است اندر بادیه

جمله عالم زین سبب گمراه شد

کم کسی ز ابدال حق آگاه شد

هرکسی که بی سواده که لزوما خل وخنگ نیست 

هرکسی که بی حجابه که لزوما بدکاره نیست

هرکسی که سیگار میکشه که لزوما معتاد نیست 

هرکسی که بهت سلام میکنه حتما که رفیقت نیست

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۴/۰۴
دوست تنهایی هایم بامن بمان 😍💟

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی