منتظرشوق وصال
شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۵۵ ب.ظ
بعد از شعر جدیدی که نوشتم و پست اینستا گذاشتم
انگار تنهایی بدجور احاطم کرده بود
مدام تو فکرحرفاش بودم عکساشو نگاه میکردم که یه پیام اومد
زمانی که مشغول کارام بودم فکرکردم دوستمه گوشیو برداشتم باورکردنی نبود برام ضربان قلبم رفت بالا دستم شروع کرد لرزیدن بعد دوسه هفته پیام داده بود
باسلام خوبین شروع کردهیچ کس وقتی شعرمو خوند یه کلمه حالمو نپرسید میخواستم بگم خوب نیستم اما طبق معمول گفتم ممنون شما خوبین پرسیدن مطمئن که خوبین؟اون لحظه بود که باز تفاوتشو با بقیه احساس کردم نمیدونم همه چیز تصادفیه؟نمیفهمم احساس شما رو ای کاش روزی برسه که باهام صحبتی من هنوز منتظر روزم که مرحمی باشم روزی که بتونی باهام حرف بزنی 😟😥😢سه شنبه داریم میریم بیرون صحبت کنیم توروخدای که میپرستی نگو دیگه هیچ وقت صحبت نمیکنیم سعی نکن قانعم کنی بدردهم نمیخوریم من ارامشمو پیش تو دیدم تو صورت تو دیدم
نمیدونم اخرش اینجام میای ؟شایدم الانم بیای ؟یعنی پیدا کردی وبلاگمو؟دلم برات خیلی تنگ شده تنها کاری که ارومم میکنه نگاه کردن به عکسات واون لحظه که حالمو میفهمی پیام میدی
یعنی توام پیش من ارومی ؟من که خیلی دلم تنگ شده
به عشق خودم هیچ وقت شک نکردم مطمئنم دلم دوست داره
اخر پستام همیشه میگفتم مطمئن باش کسی که دوست داره هیچ وقت بدتو نمیخواد تو حرفای امروزمون تو درس خوندنا اعتماد دیدم یعنی پستامو خوندی؟
شبت بخیر یاردوست داشتنی
۹۶/۱۱/۱۴